صبورانه به انتظارت نشستم و اینک شجاعانه به جنگ یادت خواهم رفت


بی آنکه بخواهم آمدنت را جشن گرفتم و بی آنکه بفهمم رفتنت را به نظاره نشستم

 

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت در تهاجم با زمان آتش زدم کشتم...

من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم . یک کلام در جزوه های خویش هیچ ننوشتم..

من ز مقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم .

تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم..

من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت...بهارم رفت/عشقم مرد/یادم رفت.....



نظرات شما عزیزان:

اسماعیل
ساعت16:12---10 بهمن 1390
سلام دوست خوب.وبت قشنگه دستت درد نکنه .راستی من لینکت کردم اگه خواستی منو با عنوان مرگ رویاها لینک کن /

danial
ساعت23:25---4 بهمن 1390
aliiiiii b0o0o0od darde delattt kheiili bahale ahangamm bahalee aliitar az in nemisheeeeeeeeeeeeee doste man be weblogam ziad bia va be dosatam moarefish kon manam in karo hatman mikonam

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, 14:8 |- شب زده -|

ϰ-†нêmê§